متن شما
متن شما
یک دسته راهزن جلوی یک اتوبوس را می گیرند. سردسته شون میگه همه پیاده شین!
یک دختر کوچولو مادر بزرگ شو نشون میده میگه: ببخشید، مادر بزرگ من هم پیاده شه؟ آخه ۸۰ سالشه.
راهزن: وقتی میگم همه یعنی همه!
همه پیاده میشن.
راهزن: همه مردها وایسن سمت چپ، همه زنها سمت راست.
دختر کوچولو میگه: ببخشید، مادر بزرگ من هم وایسته؟ آخه ۸۰ سالشه.
راهزن میگه: وقتی میگم همه یعنی همه!
همه دستورشو انجام میدن.
راهزن میگه: مردها همه پولهاتون را درآرین بندازین جلوی پاتون. زنها همه لخت شین!
دختر کوچولو میگه: ببخشید، مادر بزرگ من هم لخت شه؟ آخه ۸۰ سالشه.
راهزن میگه: وقتی میگم همه یعنی همه!
راهزن ادامه میده میگه: همه زنها برین پشت اون درختها میخواهیم به همه تجاوز کنیم!
دختر کوچولو میگه: ببخشید مادر بزرگ من آخه ۸۰ ......
مادر بزرگ داد میزنه سر دختر میگه: خفه شو دیگه، وقتی میگه همه یعنی همه
دوباره سلام مدیر وبلاگ صحبت میکنه آرمین یکم فکر کنید این همه چیز این همه مطلب این همه عکس وبلاگ خودم سوجم شد دلیلشم این که کلی مطلب دادم زیر همشون تاکید کردم اسرار کردم داداش دوست عزیز رفیق نظر یادتون نره از 400 بازدید کننده 5درصد فقط نظرگزاشتن میبینید شانس منو حالا رونظرم حساسم ای بابا با هاتون قهرم دیگه مطلب خنده دار نمیزارم براتونخداحافظ
با امید نا امیدی نظریادتون نره
سری جدید لطیفه های بامزه و خنده دار سال 92
- فیزیک خیلی آسونتر می شد، اگه به جای سیب خود درخت رو نیوتن افتاده بود.
- یکی از شاخص ترین مزیت های سیم کارت های اعتباری اینه که می تونی به بعضی ها که حوصله شونو نداری بگی شارژ ندارم.
- هیکل یارو شبیه نیم رخ چنگاله، بعد هر موقع می پرسی کجا بودی میگه باشگاه!
- روانشناسی معکوس : سر سفره دیدم غذا خیلی شور شده به مامان گفتم چرا اینقد غذا بی نمکه؟ گفت: اتفاقا من کلی نمک خالی کردم تو غذا ... گفتم هاااااااا ! اگه الان می گفتم غذات شوره می گفتی ما اصلا یک ماهه نمک نداریم تو خونه!
- امروز همون روزی هستش که همیشه قراره توش رژیم بگیریم و درس بخونیم و مرتب و منظم بریم سر کلاس درس و سرکار. بعله امروز همون شمبه ننگین است!
- یه روزی دوستای مامانم با دختراشون اومده بودن خونمون. همه داشتند پرتقال پوست می کندند که من وارد شدم. بر خلاف انتظار شما هیشکی دستشو نبرید! ( اشاره به فیلم یوسف پیامبر! )
- فقط اینجاست که وقتی راننده میخواد دنده عقب بگیره همه سر نشینان هم بر میگردن و به عقب نگاه می کنن!
- ما آدم ها مشکل بینایی داریم، هرکس به ما زیاد نزدیک شود، دیگر دیده نمی شود.
- بارندگی ها شروع شد، دوستانی که از مترو استفاده می کنن از فردا لباس و وسایل شنا فراموش نشود .
- ولی اینکه با این همه تورم هنوز "رنگارنگ" صد تومنه نشون میده نامردا قبلا چقد گرون می فروختنش!
- من یکی که مشکل مالی ندارم، چون اصلا مالی ندارم که بخوام مشکل شو داشته باشم!
- وقتی به زوج های عاشق میگن مرغ عشق، به زوج های مشکل دار هم باید بگن انگری بردز
- یکی از فانتزیام اینه که یکی از این دختر مایه دارا گرفتارم بشه. بعدش باباش بیاد یه چک بنویسه بده بهم بگه پاتو از زندگی دختر من بکش بیرون .... منم قبول کنم!
- یکی از تفریحات سالم من اینه که گوشیم رو بذارم جلو اسپیکر تا sms که می اد، نویز بندازه، دو ثانیه زودتر بفهمم ذوق کنم!
- یه سوالی ذهنمو مشغول کرده، بچه هایی که از سال 1400 تا 1409 به دنیا میان دهه چندی حساب می شن؟/ باید چطوری خطابشون کرد؟/ دهه صفری؟/ دهه جدید؟/ شروعی دوباره؟/ دهه ناشناخته؟/ تغییر را احساس کنید؟
- قدیم ها ایفون معمولی بود، می گفتیم کیه؟ طرف می گفت منم!/ الان که تصویری شده هرکی زنگ میزنه ژست می گیره بعد زل میزنه به افق!
نظریادتون نره
این کلا خیلی بهم میاد نه داش آرمین؟
اینم از عکس دست جمعی ما بنداز بنداز افتادم
من خیلی عصبانیم ها میام میزنمت
ای بابا نمی تونم ببینم قدم ازین بلند تر نمیشه
همین الان اینجا خوابیده بود ها کجا در رفت
چپ نگاش کنی افقی نگات میکنم ها
میای فوتبال دماغمم هند حساب میشه
نظریادتون نره دوستان
|
سلام دوستای خوب من توروز شنبه28 اردیبهشت من یک امتحان داشتم مثلا امتحان خرداد بود به خاطر انتخابات زود تر امتحان میگیرن خودتونم که میدونید ما یک امتحان سخت سخت داشتیم که قبلش معلم بهمون سوال هارو داده بود خلاصه رفتیم سر جلسه به صورت سامورای همه امتحانوcopy.pesکردیم من دستمو بردم بالا گفم آقا بریم ناظم برگشت گفت آرمین همین الان امدید سر جلسه نوشتی چه سریع گفتم آخه آقا درس آسونی بود بهم گفت این که سخت ترین درستونه هیچی نگفتم نشستم ....................................................................................
20 بعد ناظم گفت اونای که نوشتن پاشن برن ارمین پاشو برو حالا آرمین آرمین چراجواب نمیدی(نترسید نمرده بودم)
آرمین خوابیدی چرا کلاس شما همه خوابیدن پاشید برید یک دفعه کل کلاس ما هم زمان باهم پاشدیم بیچاره خوف کرد رفت پایین با مدیر امد گفت چطون گفتم هیچی تموم کردیم دیگه میخوایم بریم بنده خدا با آب قندی که تو دستش بود گفت همه باهم خلاصه این روز روز باحالی بود امید وارم حد اقل این همه نوشتم یک لب خند زده باشید فعلا بای..............................
نظریادتون نره
برای لینک کردن خود در این وب سایت فرم زیرا پرکرده واین سایت را در وبلاگ خود لینک کنید با تشکر